کتاب خدا مادر زیبایت را بیامرزد

کتاب خدا مادر زیبایت را بیامرزد

نویسنده حافظ خیاوی

سایت نشر ثالث به نقل از خبرگزاری کتاب ایران - این داستان ها نبض دارند

 خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)_ احمد آرام: علی رغم آنکه می گویند داستان ایرانی دارد درجا می زند و با موضوعات یک نواخت فضای کسل کننده ایجاد می‌کند، می‌توان گفت که این نظرگاه شامل مشمول تمام آثار چاپ شده در این دو دهه نمی‌شود.

گرچه تا کنون از دیدگاه آسیب شناسی این مسئله ی مهم مورد ارزیابی قرار نگرفته، معهذا چیزی که در این میان ارزشمند است پیداکردن یا کشف آثاری است که به دور از جاروجنجال‌های « جشن امضا» ، یا دسته بندی‌های متداول ، شخصیت می‌یابد و حتا در سکوت روزگار خود را به خوبب می‌گذراند . تاریخ نشان داده است که نویسندگانی که از راه « رگ خواب » مردم به موضوعات کلیشه‌ای روی می‌آورند چندان دوام پیدا نخواهند کرد و این تنها شامل کشور ما نمی‌شود  بلکه در اقصی نقاط دنیا چنین رخدادهای مرسوم است.

در حال حاضر ما در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که باید از روی فروش نرفتن بعضی از کتاب‌ها پی به ظرفیت و پتانسیل واقعی اثر ببریم ؛ چرا که تیراژهای مشکوک بعضی از کتاب‌ها ما را برآن می‌دارد تا با تورق کتاب مورد نظر ، و اندکی حوصله ، پی به هیاهوی پیرامون آن اثر ببریم . این حق هر خواننده  مشتاق داستان‌های ایرانی است که آثار خوب را با تفحص و دانش کافی کشف کند . بارها از راه چنین تجربه‌ای به کتاب‌های دست یافته‌ام که ظالمانه به سایه رانده شده‌اند  ، و این سرنوشت تلخ از طرف خود ما برپیکر کتاب‌ها فرود آمده . که این موضوع شامل همه  نویسندگان نمی‌شود از جمله حافظ خیاوی که دور از جاروجنجالهای حاشیه ساز کار خودش را به خوبی انجام می دهد .

در سال‌های دور که مجموعه داستان « مردی که گورش گم شد » را داوری می‌کردم دریافتم که از این به بعد از حافظ خیاوی آثار خوبی را خواهیم خواند ، چرا که آن اثر به نظر می‌رسید که مجموعه  کاملی نبود اما شروع خوبی برای نویسنده‌ای ناشناخته داشت  . مطمئن بودم که کتاب دوم خیاوی می‌تواند فراتر از کتاب نخستش  حرف‌های تازه تری داشته باشد . اما نکته بسیار مهم ، در روند پویایی یک نویسنده ، دقت او به حفظ دغدغه‌های نوشتاری ، و توجه به استقلال فکری است ؛ که این مهم در هردواثر مشهود است.


مجموعه داستان « خدا مادرزیبایت را بیامرزد » مستحق درسایه ماندن نیست ، چرا که نشان از هوشمندی نویسنده‌ای را دارد که واژه‌ها را با دقت انتخاب می‌کند  تا ساختار داستان با تنوع موضوعی به هدر نرود . مرگ اندیشی ، قوّت و نیروی در داستان‌ها می‌تند که اگر نبود ما فقط شاهد روایت های کلیشه‌ای می‌شدیم . چون خیاوی به بوم توجه می‌کند داستان‌هایش کاملاً ایرانی است ، فضاهایی سرشار از طنز سیاه دارد که گاه جدی بودن مرگ را به سخره می‌گیرد . موضوعاتی  که در جملات کوتاه او جان می‌گیرد ، پُر از رگه‌های ترس است . و همین رگه‌های ترس کتاب را عصبی می‌کند تا از پس پشت داستان‌ها یک ضربآهنگ مشترک خلق نماید .

نبض داستان‌ها را می توان از هراسِ گاه و بی گاه تشخیص داد . هرچه جملات کوتاه تر می‌شود حال و هوای مرگ بیشتر در طنز سیاه می‌نشیند . این جملات کوتاه داستان‌ها را محدود نمی‌کند ، برعکس فضایی درونی را در مخاطب  وسعت می‌بخشد تا پیرنگ‌های ساده‌اش باور پذیر گردد .

کتاب هفت داستان دارد که هرکدام ساده و دلنشین روایت شده‌اند ، طوری که هر خواننده تصور می‌کند خودش دارد برای دل خودش داستان‌ها را روایت می‌کند 

 

لینک خبر