سبد خرید شما خالی است!
درسگفتارهایی دربارۀ فلسفۀ تاریخ | میخائیل پاپوف | ترجمۀ سیاوش فراهانی
درست است که دیالکتیک هگل در اتحاد شوروی رسماً مقام والایی داشت اما به هر حال معمولاً دیالکتیک را از هگل یاد نمی گرفتند؛ یعنی اصلاً آن را یاد نمی گرفتند و اگر هم اقدام به یادگیری دیالکتیک می کردند چیزی که یاد می گرفتند دیالکتیک نبود.
در روسیۀ پس از شوروی وضع دیالکتیک بدتر از قبل شده است. فلسفه به طور فزاینده ای به بررسی نظریه های فلسفی ناچیز و جزئی، به فلسفه بافی یعنی بحث هایی که ادای فلسفه را در می آورند محدود می شود. و علت این امر فقط این نیست که بسیاری از فیلسوفان می ترسند دماغشان را در دیگ جوشان فرو برند و ترجیح می دهند کاری با مسائل اجتماعی بزرگ نداشته باشند، بلکه دلیل مهم ترش این است که روش نوین حل مسائل جدی یعنی روش دیالکتیکی را فرانگرفته اند. و آن کسانی که به قله های دیالکتیک هگلی صعود نکرده اند مجبورند در جلگه های باتلاقی پیش از هگل و پس از هگل پرسه بزنند.
خب چه باید کرد؟ به جای این که مثل گربه ای که دور ظرف آش داغ می چرخد دور علم منطق هگل بچرخیم، باید شجاعانه اقدام به یادگیری و مطالعۀ دقیق و تفسیر ماتریالیستی دیالکتیک هگل کنیم. نه مارکس و نه انگلس و نه لنین هیچ یک شرحی نظام مند دیالکتیک ارائه نکرده اند دیالکتیک اندیشه یا منطق در نظر بگیریم. علم منطق یکی از آثار نبوغ آمیزی است که یک بار برای همیشه نوشته شده اند. همان طور که ارسطو یک بار ارائه کرده، هگل هم یک بار برای همیشه نظام منطق دیالکتیکی را در اختیار بشر گذاشته است. اما به کار گیری آن برای تدوین دیالکتیک علوم انضمامی، فقط از عهدۀ کسانی برمی آید که منطق دیالکتیکی را فراگرفته باشند.
935,000ریال 1,100,000ریال
272,000ریال 320,000ریال
408,000ریال 480,000ریال
1,870,000ریال 2,200,000ریال