آخرین برگ
آخرین برگ - و چند نمایشگاه و داستان واره دیگر -- داوود سرلک چشمه سلطانی
من از تو آغاز کردم . من از تو یاد کردم آن هنگام که نبودی . هنوز هم نیستی می دانم ! اما من از تو آغاز کردم . زندگی را ، مفهوم گنگ زیستن را.
من از تو تصوری ساختم . من از تو ، تو را ساختم ، برای فردا برای اینکه ا..