اتللوی تابستانی
اتللوی تابستانی -- نسیبه فضل اللهی
تعداد صفحه
138
نوبت چاپ
اول
قطع کتاب
رقعی
نوع جلد
شومیز
میتوان حدس زد که گرتا در لحظه اصابت شلیک گلوله در کجای سِن قرار داشته و فاصلهاش با تفنگ اتللو&n..
پانته آ
پانته آ - عاشقانه ای از ایران باستان -- سید جمال هادیان
تعداد صفحه
137
نوبت چاپ
اول
قطع کتاب
رقعی
نوع جلد
شومیز
فرمانده از بالای بام لبخند مغرورانهای میزند و میگوید: «فردا به پایتخت میبریمش، ا..
وقایع نگاری مرگ یک دیوانه
وقایع نگاری مرگ یک دیوانه -- مهدی فروتن
تعداد صفحه
279
نوبت چاپ
اول
قطع کتاب
رقعی
نوع جلد
شومیز
دیوانگی هم مثل وارونگی امری کاملاً نسبی است. به احتمال قریب به یقین بین من و آن با..
پافیلی
پافیلی -- هادی پورابراهیمی
تعداد صفحه
146
نوبت چاپ
اول
قطع کتاب
رقعی
نوع جلد
شومیز
همیشه دلم میخواسته مغازه کالباسفروشی بزنم. دور تا دور مغازه را هم فقط ران میچینم. یک طرف ران یوزپلنگ، یک طرف ران ببر،..
مسافرخانۀ شکسپیر
مسافرخانۀ شکسپیر -- هومن زندی زاده
تعداد صفحه
135
نوبت چاپ
اول
قطع کتاب
رقعی
نوع جلد
شومیز
پیش از مهاجرت به استرالیا، سالها در تهران زندگی میکردم.آن اواخر برای مراسم ترحیم پدر به ..
خبرم را از بادها بگیر
خبرم را از بادها بگیر -- محسن عباسی
آقاجون یک روز از بیرون که آمد، جیبش را روی اُپن خالی کرد و یک مشت خردهریز را که باید یکراست میرفت توی سطل آشغال، ریخت جلوی چشمم. انگار مرا زیر آنها دفن کردند. قلبم ایستاد. قفل 808 که کلید تویش شکسته بود، پایة میل پرده، دوشاخة سفیدی..
کوچۀ عروس کشون
کوچۀ عروس کشون -- مهدی باتقوا
تو دِه یه بار فیلم آورده بودن تو مسجد با آپارات نشون بدن. فیلم توبهٔ نصوح مخملباف بود. اونم تو شب. مردها بهش میخندیدن و ما بچهها نزدیک بود خونهٔ خدا رو نجس کنیم. مرتیکه فیلم ساخته بود. همهش تو مردهشورخونه و قبرستون بود. تا یه هفته شبها میرفت..
گربه ها تصمیم نمی گیرند
گربه ها تصمیم نمی گیرند -- ناتاشا امیری
«وقتی چیزی را که با خودت زمزمه می کنی بلند بگویی، اولین کسی که جا می خورد، خودت هستی.»
گربه ها تصمیم نمی گیرند آخرین مجموعه داستان ناتاشا امیری داستان نویس معاصر است. نویسنده ای که غزاله علیزاده پای او را به عرصۀ ادبیات داستانی..
باد نوبان
باد نوبان -- جمشید ملک پور
در کرانهٔ دریای مکران و جزایر آن، رسم و رسومی دیرینه در روح و تن بسیاری از اهالی لانه کرده بود. آنها اعتقاد داشتند اگر کسی زاری شود، گرفتار بادها و ارواحی میشود که در دریا سرگردانند و دنبال شکار تا مرکبی پیدا کنند و سوار او شوند. رهایی ناممکن بود و پریش..