سبد خرید شما خالی است!
در هر جراحتی مرا کتابیتی است
و در هر زخم زننده ایُ مرکّبش
زخم های من پراکنده در هوا
و در پرتوی خورشید، احساس می کنم آویزیانم-
آویزان شده ام.
عشقم را در آغوشش افکندم
به افق نگریستم از حیرت بر سینه ام نشسته
شِکوه کردم بر او به چیزی که او شِکوه کرد بر من:
چه بسیار خواهش موج از دریا، بلکه گام هایش
را سوی لنگرگاه رهنمون شود.
تگ ها: شعر ترجمه