ابراهیم گلستان -- سعید پور عظیمی
ابراهیم گلستان - من تو خانهام ننشسته بودم. من تو استودیو نشسته بودم داشتم یک فیلمی را صدابردارياش را تمام میکردم. باید نوار صدا که رویش ضبط میکردیم پاك بشود از صداي قبلی. دستگاه ما خراب شد، آن روز و صداي قبلی را خوب پاك نمیکرد و لنگ میزد. من تلفن کردم به مرحوم ابوالقاسم رضایی گفتم این نوار را میفرستم توي استودیوي «ایرانفیلم» تو پاکش بکنی. گفت بفرستید. فروغ گفت من میبرم. گفتم ببر. رفت و دیگر برنگشت به آن ترتیبی که رفته بود. هیچی دیگر، همین دیگر، تمام شد. توي خانه نبودم تو استودیو بودم. بیمارستان هدایت هم بیست متري استودیوي من بود. آن خانمی که مسئول بیمارستان بود قبول نمیکرد. میگفت اینجا بیمارستان بیمههاي اجتماعی کارگران است، آقا بیمارستانه! خُب قبول نکرد دیگر. اگر هم قبول میکرد شاید هم فرقی نمیکرد. من هم رفتم تجریش بیمارستان... هیچی دیگر، تمام بود قضیه