سبد خرید شما خالی است!
پاس عطش -- علی صالحی
زایرمختار به میدان برگشت. پیرمردها بلند شدند. مَحسین لبههای کُردکش را کشید روی سینه، قدم بلندی برداشت انگار که کار مهمی دارد گفت: «یالا. یا خدا.» اللهکرم گفت: «اووف! همی فقط منتظر تو بود که بگی. اگه تو گفتی همی حالا میباره.» علییار گفت: «تو یعنی نمیتری دهن میراث گشتهات یه دقیقه ببندی؟» محسین گفت: «راست میگه خوب دِ. کمی خودت بگیر ببینم چطور میشه.»
663,000ریال 780,000ریال
127,500ریال 150,000ریال
55,250ریال 65,000ریال
493,000ریال 580,000ریال