• ما سه نفر هستیم

ما سه نفر هستیم 

 - چاپ دوم -- داوود غفارزادگان

بيرون، شب بود و باد و برف. زن، شب يخ زده را پشت در بوييد، آهسته گفت:«مي‌لرزي». باد، پوفه هاي برف را از لاي در نيمه باز ريخت تو انبار. زن لرزان گفت: «مي ترسم». مرد از لاي در چشم به بيرم دوخت. فكر كر؛ زن را بايد همانجا توي اتاق مي گذاشت. گفت:« امشب كار را يكسره مي‌كنم.»‏

 

نوشتن دیدگاه

Please login or register to review

ما سه نفر هستیم

  • 80,000ریال
  • 68,000ریال


پیشنهاد کتاب

راز قتل آقامیر و داستان های دیگر