انجیل سفید

انجیل سفید | توبیاس وولف | ترجمه ی اسدالله امرایی

داستان های توبیاس وولف از زندگی واقعی و روزمره می گویند و جهانی را توصیف می کنند که همه مان می بینیم و هر روز تجربه اش می کنیم، ولی چشمان تیزبینِ او اتفاقاتی را می بیند که ما معمولاً به راحتی از کنارشان می گذریم. این داستان ها چشمانِ خوانندگان را نیز به روی اتفاقات پیرامون بازتر می کنند و دیدگانی برای عمیق تر دیدن به آنان می بخشند.

خوش می گذراندند. قصد آویزان شدن در کار نبود. اما بعد از یکی دو ماه، دید که آنا قضیه را جدی گرفته. سعی می کرد وانمود کند جدی نگرفته، اما او می گرفت و به فکر قطع رابطه بود. نمی خواست کار به جاهای باریک بکشد. مسیر طولانی خوابگاه تا دانشگاه را با مترو می آمد و می رفت. اما بعد دید که نمی تواند دل بکند. دلش تنگ می شد، با دوست هایش هم که بود، حتی وقتی با دخترهای دیگر حرف می زد، آنا را می دید. دلتنگ صدای غریب دوپوسته اش می شد، دلتنگ رک و راست حرف زدنش، دلتنگ شاد کردن و دیدن شعف توی چشم هایش.

توبیاس وولف از نویسندگان مطرح سال های اخیر است و همراه با ریموند کارور، جین آن فیلیپس و دیگران، بنیانگذار سبک رئالیسم یقه  چرک ها شدند. روایت های توبیاس وولف روایت انسان های امروز و دغدغه های بی شمار اوست که در چم و خم روابط پیچیده گرفتار آمده است.