سبد خرید شما خالی است !
اتللو - ویلیام شکسپیر - ترجمه عبدالحسین نوشین
برابانسيو در حضور فرمانروای ونيز، اتللو را متهم میكند كه دختر او را فريب داده و ربوده است. اما اتللو شرح میدهد كه در نهايت وفاداری قلب دزد مونا را به دست آورده و دختر نيز اين ادعا را تاييد میكند.
در اين اوضاع خبر میرسد كه ترکها آماده حمله به جزيره قبرس هستند و ونيز برای عقب راندن آنها از اتللو كمک میخواهد. برابانسيو بر خلاف ميل باطنی خود، دخترش را تسليم اتللو کرده تا با او به قبرس برود، اما در آن شرایط دشمنی یکی از سرداران اتللو با نام «ياگو» باعث میشود تا اتللو نسبت به دزدمونا سوظن پيدا كرده و او را در بستر خفه كند. سرانجام نيز اتللو با فهميدن اينكه همسر جوانش را بیگناه كشته، خود را میکشد.»